عشق ناکام

 


دیروز در کنار تو احساس عشق بود

دستان کوچکت که پر از یاس عشق بود
دستان کوچکت که جنون مرا نوشت
این واژه های غرق به خون مرا نوشت
هرجا که رد پای شما هست می روم
فکری بکن به حال من از دست می روم
قلبم شکسته است و هی سرد می شوم
بگذار بشکند عوضش مرد می شوم
دستان خسته ام به شقایق نمی رسد
فریاد من به گوش خلایق نمی رسد
این دست ها همیشه پر از بوی یاس نیست
یا مثل چشم های شما با کلاس نیست
این رسم زندگی ست بزرگ و بزرگ تر
هر چه بزرگ تر و سپس هرچه گرگ تر
بین خودم و آینه دیوار می کشم
هرشب که پشت پنجره سیگار می کشم
شاید هنوز فرصت عصیان و مرگ هست
در ذهن ابرهای درونم تگرگ هست
بانوی دشت های قشنگی که سوختی
عشق مرا به رهگذران می فروختی
چشمانتان پر از هیجان نیست نازنین
این دست ها همیشه جوان نیست نازنین
شاید کسی که بین غزل های من گم است
در فصل های زندگی ام فصل پنجم است
یا نه درست مثل خودم لاابالی است
از مردمان غمزدهء این حوالی است
حالا ببین علیه خودم غرق می شوم
در منتها الیه خودم غرق می شوم
دلشوره های سرخ دلم ناتمام ماند
احساس می کنم غزلم ناتمام ماند
نوشته شده در چهار شنبه 3 فروردين 1390برچسب:,ساعت 23:16 توسط تنها...| |

یکسال جدید اومد

هیچ خبری نیست

دلم گرفته یک کم

کجاست

کاش تبریکی میشد بهش بگم

اما حیف

فقط امیدوارم بهترین ها رو تو این سال داشته باشه و هرجا هست خدا نگهدارش باشه

نوشته شده در سه شنبه 2 فروردين 1390برچسب:,ساعت 1:16 توسط تنها...| |

کجای این شب غریبم ؟
کجای این کرانه ی کبود ؟
کجای این شبی که از ازل
چراغ ماه قسمتش نبود
کجای این همیشه ابریم ؟
...که اسمان نشان نمی دهد ؟
به گریه میرسم ولی سکوت
به گریه هم امان نمی دهد
کجای این شبم که می کشد
هوای گریه ام به نا کجا
از این خرابیم که می برد
به خانه ای که نیست ای خدا
کسی نمانده پا به پای من
اگر غمی که خانه زاد توست
اگر صدای سرمه ریز من
که شعر سر به مهر یاد توست

نوشته شده در سه شنبه 2 فروردين 1390برچسب:,ساعت 1:13 توسط تنها...| |


Power By: LoxBlog.Com